من از خودم فاصله میگیرم
دیوار نزدیکتر میشه
میخندم و دردامو میشمرم
تلخه ولی شاید دلم وا شه...
فالوش کرد و تا ابراز علاقه بهش هم مطمئنا چیز زیادی نمونده :)
دریغ از یه جوونه تو وجودم ....
از همون خونه ۳۰ متری و تو اولویت بودن و وحشی بودنش! از مورد توجه پسرا بودن و تا پیشنهاد پدرش به پسره و جرات گفتن اینکه فکر نکنی ازت خوشم میاد :) و شروع زندگی پر از همه چیز و رفاه و پسر دار شدنش و همیشه و همه جا همراه بودن ... تا خواستنش برای همیشه تا مامان اون موفرفری بودن و اون زندگی لاکچری و عکسهایی که حتی یدونشم به ماها شباهت نداره و میدونی حتی پر بودنش :) کامل بودنش به قدر نیاز ... و اراجیف ملت که نمیشمرنش! اخلاق نداره و هزاران چرت دیگه :)
حس میکنم دلم غمگین ترین دل روی زمین شده ....
روزا که میگذرن اما محاله که حسم عوض شه :)
بسه دیگه .... همه نقصهای دنیا فقط تو وجود ما بود ...
چرا زنده باشم فقط یه دلیل فقط یکی :)؟
از حس "هیچ" پرم ... :)